کد مطلب:106506 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

خطبه 121-خطاب به خوارج











[صفحه 215]

از سخنان آن حضرت علیه السلام است: تنفیس: زدودن اندوه هنگامی كه خوارج در رد حكمیت ایستادگی و پافشاری كردند، امام (ع) به لشكرگاه آنها در نهروان رفت، و خطاب به آنها فرمود: آیا شما همگی در صفین با ما بودید، گفتند بعضی از ما بوده ایم، و برخی نبوده ایم، فرمود پس دو دسته شوید، آنها كه در صفین بوده اند در یك سو، و آنها كه نبوده اند در سوی دیگر قرار گیرند، تا با هر دسته با لحنی شایسته آنهاست گفتگو كنیم سپس ندا درداد كه از سخن گفتن باز ایستید، و به گفتار من گوش فرا دهید، و دلهای خود را به سوی من متوجه كنید، و از هر كس گواهی بخواهم برابر آنچه در آن برابر آنچه می داند بگوید، پس از آن با آنان به درازا سخن گفت كه از آن جمله است: آیا هنگامی كه سپاهیان معاویه آرزوی مكر و ریو، و نیرنگ و فریب قرآنها را بر سر نیزه ها بلند كردند نگفتید اینها برادران و همكیشان مایند، از ما درخواست گذشت كرده، و از كتاب خدا خلاصی از جنگ را خواسته اند، نظر ما این است كه از آنان بپذیریم، و از اندوهشان برهانیم؟ اما من به شما گفتم این كار مردم شام ظاهرش رنگ ایمان دارد و باطنش دشمنی و عدوان است، آغازش رحمت و مهربانی و پایانش پشیمانی است

، شما به كار خود ادامه دهید، و بر روش خود پایدار باشید، و دندانها را برهم بفشارید و جنگ را هر چه بیشتر پیش برید، و به هر آوایی گوش ندهید، كه اگر آن را بپذیرید شما را گمراه كرده، و اگر نپذیرید سرافكنده گشته است اما این حادثه واقع شد، و دیدم كه آن را تحق بخشیدید، به خدا سوگند اگر من از پذیرش حكمیت سر باز می زدم، از این بابت امری بر من واجب نمی شد، و خداوند گناه آن را بر دوش من نمی گذاشت، و هم سوگند به خدا كه اگر بر آن كار اقدام می كردم باز هم حق با من بود، و می بایستی از من پیروی شود، زیرا كتاب خدا با من است و من از آن هنگام كه با آن آشنا شده ام از آن جدا نگشته ام. ما در ركاب پیامبر خدا (ص) بودیم، و مرگ پیرامون پدران و فرزندان و برادران و خویشاوندان ما دور می زد، اما جز این نبود كه هر سختی و مصیبتی كه وارد می شد، جز بر ایمان و پایداری ما در راه حق و تسلیم در برابر فرمان خداوند و شكیبایی ما بر سوزش جراحتها نمی افزود. لیكن اكنون به سبب گرایشهای نادرست، و گژیها و شبهه ها و تاویلهای ناروا كه در اسلام راه یافته است، با برادران دینی خویش می جنگیم، و هرگاه وسیله ای بیابیم كه خداوند به سبب آن، پراكندگی ما را به جمعیت

مبدل فرماید، و بتوانیم بر اساس پیوندهایی كه باقی مانده به هم نزدیك شویم، خواهان آن بوده، و هر كاری جز آن را رها می سازیم. بیشتر عبارات این خطبه از آنچه از این شرح داده شده روشن می شود و نیازی به توضیح ندارد. فرموده است: هذا امر ظاهره ایمان. یعنی: عمل سپاهیان معاویه كه قرآنها را بر فراز نیزه ها بلند كرده اند، در ظاهر كوشش در راه دین، و دعوت برای رجوع به كتاب خداست، لیكن باطن آن دشمنی و عدوان است، یعنی نیرنگی برای ستمكاری و به دست آوردن پیروزی است، آغاز این كار ترحم و دلسوزی شماست به آنها كه گفتارشان را می پذیرید، و پایان آن اندوه و پشیمانی است كه درمی یابید نیرنگ آنها را پذیرفته و فریب آنها را خورده اید، فاقیموا علی شانكم یعنی در كار خود استقامت ورزید، و كوشش خود را برای پیشبرد جنگ ادامه دهید، واژه ناعق اشاره به خواستاران حكمیت و یا به عمرو بن عاص است كه این نیرنگ را به آنها آموخته است، و به این طریق صفت شیطان را به او داده است. آنچه پس از این فرموده است كه: و لقد كنا مع رسول الله (ص)... تا مضص الجراح، مراد آن حضرت اندك اندك آشنا كردن آنها به چگونگی احوال خود و یاران پیامبر اكرم (ص) است، و این كه آنها در ركاب

رسول خدا (ص) چگونه جهاد كرده اند، تا با شرح حالات آنها، شاید به گذشتگان تاسی جویند، و از آنها پیروی كنند. فرموده است: و لكنا انما اصبحنا نقاتل اخواننا فی الاسلام... تا آخر، این هشدار و پاسخی است به كسانی كه ممكن است بگویند: برادران مسلمان ما كه آن گونه جهاد و ایثار كرده اند، برای این بوده كه در حقانیت دین خود، و گمراهی كافران و كسانی سسانی كه با آنان در جنگ بودند، شك و تردید نداشتند، اما جز این نیست كه ما با خودمان می جنگیم، و چگونه ممكن است كشتن گروهی مسلمان كه تسلیم ما شده و ما را به داوری كتاب خدا فرا خوانده اند، روا باشد، و پاسخ امام (ع) به این معناست كه ما از آغاز كار اسلام تا حالا برای پیشبرد دعوت دین و فداكاری در راه تحكیم قواعد و برپایی قوانین آن نبرد می كنیم، پیكار ما در آغاز برای تحقق وجود اسلام در میان مردم بوده، و نبرد كنونی ما برای حفظ ماهیت و چگونگی و بقای آن است، زیرا چنان كه آشكار است فساد و انحراف، و شبهه و تاویل در آن راه یافته است. و اگر احساس كنیم وسیله صحیحی فراهم شده كه به واسطه آن خداوند پراكندگی ما را بر طرف می كند، به سبب آن می توانیم بر اساس پیوندهایی كه از نظر اسلام و دین باقی ماند

ه به هم نزدیك شویم، از آن استقبال می كنیم، و ما می جنگیم شاید آن را به دست آوریم. شاید منظور آن بزرگوار از ذكر این كه اگر وسیله ای فراهم شود... این بوده است: كه كسانی كه سر به نافرمانی برداشته و با او به جنگ پرداخته اند از در اطاعت در آیند و به او بپیوندند، این سخن به منزله صغرای قیاس ضمیر است، كه امام (ع) علیه آنان استدلال فرموده است، بدین صورت: هنگامی كه به شما گفتم بالا بردن قرآنها بر سر نیزه ها فریب و نیرنگی است كه شامیان به كار گرفته اند، و شما آن گونه به من پاسخ دادید... و كبرای قیاس این كه هر كس آن گفتار را چنین پاسخی دهد نباید حكمیت را انكار كند، زیرا بدان رضایت داده است، و نتیجه قیاس این است كه آنها از پذیرش حكمیت نباید خوددارت كنند، و توفیق از خداوند است.


صفحه 215.